قرآن رابه چه زبانی بخوانیم؟
دربعضی ازوبلاگها ترجمه سوره های مختلف قرآن رامنتشرکرده ومعتقدندکه:
((هر دینی وقتی به زبانی غیر از زبان ملت مورد بحث قرار گیرد، متحمل ابهاماتی میشود. اسلام هم مستثنا نیست و وارث تاریخچهای از توصیفات نادرست و غالباً ناخواستهای است که ناشی از نخواندن کتاب قرآن به زبان رسمی ملت است. سراسر قرآن از واژههای عربی تشکیل شده و ملتهای مختلف نیاز به ترجمه کلام خدا دارند.
با توجه به اینکه متعصبین زبان عربی را بهشتی و زبان پارسی را جهنمی میداند؛ این سوال وجود میآید که چرا در کشورهای غربی قرآن به زبان انگلیسی و... از ارزش بالایی برخوردار است؟
آیا قرآن فارسی از لحاظ معنا و مفهوم بیارزش است؟ خیر، در اسلام همه نژادها و ملتها برابر هستند.
با پذیرش کتاب قرآن به خط عربی از جانب ایرانیان، حقیقت اسلام آشکار نشده و نیازمند است که قرآن را به زبان شیرین فارسی بخوانید و بشنوید)).
میخواهم بگویم که:
نشرقرآن به زبان فارسی ویاترکی وهرزبان دیگری اقدامی بجاوضروری است ودرزمانی که یادگیری زبان عربی چندان رایج نیست ،کمک ارزنده ای به ترویج اصول قرآنی درجامعه خواهدداشت اماعزیزانی که به این امراقدام میکنندبایدنکات چندی رامدنظرقراردهند:
هرزبانی اختصاصات خودش رادارد که زبان دیگرفاقدآن است مثلا ممکن است درزبان ترکی اصطلاحی رایج باشدکه درزبان فارسی معادل آن نباشدوگاهاقابل ترجمه نیزنیست مثلاشعرحیدربابای شهریاروقتی به فارسی ترجمه میشودبرای ترک زبانهاکاملاملموس است که چقدرترجمه نارسائی ازآب درمیآیدوآن لطافت ومعانی فرهنگی رانمیرساندوبرعکس اشعارزیبای سعدی وحافظ وقتی به ترکی ترجمه میشوند ، متن های بیروحی بیش نیستندوترجمه اشعارعرفانی بمراتب مشکلتر.
زبان عربی نیزقالبهاواختصاصات خاص خودش راداردمترجم اگربه هردوزبان تسلط کامل داشته باشدخودش بهترمیداندکه محصول ترجمه اوچقدربااصل عربی مطابقت داردوبهمین جهت است که ترجمه های مختلف ازقرآن وجودداردووجودخواهدداشت.
حالااگرمتن موردترجمه آیات قرآن باشدکه درواقع توسط آفریننده انسان واصطلاحات ابداعی اووبصورتی متمایزازنظم ونثر،نازل شده است حساسیت ترجمه بیشترآشکارمیشودوشایددلیل عمده اینکه مرحوم علامه طباطبائی علیرغم تسلط به سه زبان ترکی،فارسی ،عربی،تنهازبان عربی را دارای قابلیت کافی برای چنین اثرعظیمی دانسته اند، همین باشد.
باتوجه به این که قرآن اصول اعتقادی واخلاقی و...یک دین است اگربرداشت نادرست ویااشتباهی درترجمه آن رخ دهد ممکن است به بعضی ازاصول صدمه بزندبه عنوان مثال :
من زمانی یک ترجمه بسیارساده ازقرآن راخریده وبااشتیاق فراوان مطالعه میکردم وقتی به آیه 33سوره ص(38 ام) رسیدم باچنین ترجمه ای روبروشدم که:
(حضرت سلیمان گفت): آنها(اسبها) را به من بازگردانید. پس به بریدن ساقها و گردنهاى آنها آغاز کرد.
برای من قابل قبول نبودکه پیامبری ازدست اسبها( بهرعلتی اعم ازفوت شدن وقت نمازویا... )ناراحت شودوآنهارابکشد تااینکه استادی اشتباه آن ترجمه رابرایم روشن کردوبعدهانظرمرحوم علامه طباطبائی (1)موضوع راروشنترنمود.
چنان که مشاهده میشودیک برداشت اشتباه موجب واردشدن تهمت به یک پیامبرمیشود
بنابراین:
انتشارترجمه فارسی قرآن مستلزم دقت فراوان بوده وحتمابایدنام مترجم درهربخش قیدگردد.
جوانانی که علاقمندچنین اقدام مهمی هستندبهتراست درجهت یادگیری زبان عربی همت بیشتری بخرج دهند
متاسفانه دلایل متعددی (2)دست بدست هم داده آموزش زبان عربی راکم اهمیت جلوه گرنموده ومسلمانان ایران راازاین گنجینه های باارزش که به زبان عربی نوشته شده اندومخصوصاقرآن ،محروم کرده است واین درحالی است که میبینیم مثلایک زن خارجی زبان فارسی
یادمیگیردتااشعارحافظ راخوب بفهمدحال آیابرماحداقل واجب کفائی نیست که به یادگیری زبان عربی (زبان دین خود)همت کنیم؟
به امیدتجدیدعظمت اسلام ومسلمین
پاورقی ها:
1
1- الف :متن توضیحات ترجمه وتفسیرموردبحث:
(2164) (فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ) مسح اینجا بمعنى ضرب با شمشیر است یعنى پاها و گردنهاى اسبان را پى کرد بدانسبب که نماز عصر او فوت شده بود. (مجمع البیان، ج 8، ص 475 و ابو الفتوح، ج 9، ص 368) بمقدمه نگاه کنید.
بقیه شماره (2162)- برخى مفسران گفتند: اسبانى بودند که از دریا براى او آورده بودند، سلیمان نماز پیشین کرده بود و بر کرسى نشسته و آن اسبان بر او عرض مىکردند و او به آنها مشغول شد از نماز دیگر غافل شد تا نهصد اسب عرض کردند و صد بماند، او بنگرید آفتاب فرو شده بود دلتنگ شد گفت: آنها را بر من بازآرید، بازآوردند. فرمود تا همه را پى کردند و بکشتند. و بصدقه دادند بکفاره اینکه نماز او فوت شده بود. و گویند: هر اسبى نیکو که امروز بینى از نسل ایشان است.
(نگاه کنید به: تفسیر امام فخر رازى، ج 26، ص 5- 204 و ابو الفتوح، ج 9، ص 366 و مجمع البیان، ج 8، ص 474).
1- ب: معنی آیه درترجمه وتفسیرالمیزان:
آنها را به من برگردانید و چون برگرداندند سر و گردنهایشان را نشان کرد تا وقف راه خدا باشند (33).
" رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ" بعضى «2» از مفسرین گفتهاند:" ضمیر در" ردوها" به کلمه" شمس" برمىگردد، و سلیمان (ع) در این جمله به ملائکه امر مىکند که: آفتاب را برگردانند، تا او نماز خود را در وقتش بخواند. و منظور از جمله" فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ" این است: سلیمان شروع کرد پاها و گردن خود را دست کشیدن و به اصحاب خود نیز دستور داد این کار را بکنند، و این در حقیقت وضوى ایشان بوده. آن گاه او و اصحابش نماز خواندند. و این معنا در بعضى از روایات ائمه اهل بیت (ع) هم آمده".
بعضى «3» دیگر از مفسرین گفتهاند:" ضمیر به کلمه" خیل" برمىگردد، و معنایش این است که: سلیمان دستور داد تا اسبان را دوباره برگردانند، و چون برگرداندند، شروع کرد به ساق و گردنهاى آنها دست کشیدن و آنها را در راه خدا سبیل کردن. و این عمل را بدان جهت کرد، تا کفاره سرگرمى به اسبان و غفلت از نماز باشد".
بعضى «4» دیگر گفتهاند:" ضمیر به کلمه" خیل" برمىگردد، ولى مراد از دست کشیدن به ساقها و گردنهاى آنها، زدن آنها با شمشیر و بریدن دست و گردن آنهاست، چون کلمه" مسح" به معناى بریدن نیز مىآید. بنا بر این سلیمان (ع) از اینکه اسبان، او را از عبادت خدا بازداشتهاند خشمناک شده، و دستور داده آنها را برگردانند، و آن گاه ساق و گردن همه را با شمشیر زده و همه را کشته است.
ولى این تفسیر صحیح نیست، چون چنین عملى از انبیا سرنمىزند، و ساحت آنان منزه از مثل آن است. هر بیننده و شنوندهاى مىپرسد که: اسب بیچاره چه گناهى دارد که با شمشیر به جان او بیفتى، و قطعه و قطعهاش کنى، علاوه بر این، این عمل اتلاف مال محترم است.
2- دلایل بی توجهی امروزه به یادگیری زبان عربی (که متاسفانه من خودنیزازآن بی بهره هستم)خودموضوع مقاله مجزائی است که ازعهده من خارج است.